English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8565 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shed U انداختن افشاندن افکندن
shedding U انداختن افشاندن افکندن
sheds U انداختن افشاندن افکندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To cast a glance at something. U به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dispunge U افشاندن
interspersing U افشاندن
diffuses U افشاندن
spraying U افشاندن
spray U افشاندن
diffused U افشاندن
besprinkle U افشاندن
bestrew U افشاندن
diffusing U افشاندن
sprays U افشاندن
sprayed U افشاندن
intersperses U افشاندن
winnow U افشاندن
interspersion U افشاندن
diffuse U افشاندن
interspersed U افشاندن
intersperse U افشاندن
inject U پاشیدن افشاندن
step it U دست افشاندن
to step a dance U دست افشاندن
to step it U دست افشاندن
to shake a leg U دست افشاندن
to shed light on U نور افشاندن بر
injected U پاشیدن افشاندن
to brandish sword U تیغ افشاندن
step a dance U دست افشاندن
injects U پاشیدن افشاندن
to break out U فاش یا افشاندن
injecting U پاشیدن افشاندن
poured U افشاندن جاری شدن
pour U افشاندن جاری شدن
exuding U بیرون امدن افشاندن
exudes U بیرون امدن افشاندن
exude U بیرون امدن افشاندن
exuded U بیرون امدن افشاندن
scatter U پریشان کردن افشاندن
scatters U پریشان کردن افشاندن
inseminate U افشاندن تلقیح کردن
inseminated U افشاندن تلقیح کردن
pouring U افشاندن جاری شدن
reseed U دوباره تخم افشاندن
inseminates U افشاندن تلقیح کردن
pours U افشاندن جاری شدن
inseminating U افشاندن تلقیح کردن
interfuse U بهم امیختن افشاندن
to spray a room U امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
sprinkles U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkle U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkled U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
upend U افکندن
upended U افکندن
upending U افکندن
drooped U افکندن
droops U افکندن
droop U افکندن
upends U افکندن
drooping U افکندن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
overshadowing U سایه افکندن بر
cages U درزندان افکندن
overshadows U سایه افکندن بر
to hew down U بزمین افکندن
jettisons U بیرون افکندن
to put in to prison U بزندان افکندن
jettisoning U بیرون افکندن
jettisoned U بیرون افکندن
overshadow U سایه افکندن بر
overshadowed U سایه افکندن بر
imprisons U بزندان افکندن
cage U درزندان افکندن
jettison U بیرون افکندن
put in jail U در زندان افکندن
illuminate U پرتو افکندن
illuminates U پرتو افکندن
illuminating U پرتو افکندن
fling U افکندن پرتاب
flinging U افکندن پرتاب
flings U افکندن پرتاب
to commit to prison U درزندان افکندن
to go to the shades U سایه افکندن در
springe U دام افکندن
to turn orclap by the heels U درزندان افکندن
eradiate U پرتو افکندن
obtenebrate U سایه افکندن بر
luminesce U پرتو افکندن
to give into custody U درزندان افکندن
radiate U شعاع افکندن
bulldog U برزمین افکندن
bulldogs U برزمین افکندن
traject U ورا افکندن
projected U پیش افکندن
radiating U شعاع افکندن
radiated U پرتو افکندن
radiated U شعاع افکندن
radiates U پرتو افکندن
radiate U پرتو افکندن
to cage up U در زندان افکندن
projects U پیش افکندن
imprisoning U بزندان افکندن
imprison U بزندان افکندن
radiating U پرتو افکندن
project U پیش افکندن
radiates U شعاع افکندن
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
stomach throw U افکندن حریف از پشت
abodes U رحل اقامت افکندن
screening, screenings U روی پرده افکندن
screened U روی پرده افکندن
screens U روی پرده افکندن
screen U روی پرده افکندن
To puff with pride. <proverb> U باد در کلاه افکندن.
gives U شرح دادن افکندن
giving U شرح دادن افکندن
throws U پرت کردن افکندن
give U شرح دادن افکندن
look to the future U باینده نظر افکندن
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
throw U پرت کردن افکندن
to pour rays U پرتو افکندن یا پاشیدن
abode U رحل اقامت افکندن
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
net U اصلی بدام افکندن
nets U اصلی بدام افکندن
shafts U تیرانداختن پرتو افکندن
shaft U تیرانداختن پرتو افکندن
throwing U پرت کردن افکندن
nett U اصلی بدام افکندن
quoit U بازی میخ و حلقه افکندن
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down U پایین انداختن انداختن
plump U صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
plumpest U صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
din U طنین بلند طنین افکندن
project U پروژه پروژه افکندن
projects U پروژه پروژه افکندن
projected U پروژه پروژه افکندن
deracination U بر انداختن
relegating U انداختن
relegates U انداختن
relegate U انداختن
slings U انداختن
slinging U انداختن
relegated U انداختن
omitting U انداختن
omitted U انداختن
jaculate U انداختن
throws U انداختن
floriate U گل انداختن در
omits U انداختن
emplace U جا انداختن
hew U انداختن
omit U انداختن
sling U انداختن
hews U انداختن
hewing U انداختن
brush finish U خط انداختن
thrust U انداختن
throwing U انداختن
deleting U انداختن
hewn U انداختن
deletes U انداختن
deleted U انداختن
delete U انداختن
overthrew U بر انداختن
overthrow U بر انداختن
throw U انداختن
overthrowing U بر انداختن
overthrows U بر انداختن
flings U انداختن
fling U انداختن
hurl U انداختن
hurled U انداختن
hurls U انداختن
hewed U انداختن
thrusts U انداختن
thrusting U انداختن
bottom U ته انداختن
bottoms U ته انداختن
fells U انداختن
Recent search history Forum search
0دست را دورگردن کسی انداختن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com